یک 

توی اتاق نشستم که ناگهان حس میکنم هوا سنگین و گرم شده.انگار دوباره کولر خراب شده سرمو از  اتاق میارم بیرون که میبینم یکی از بچه ها با هیبتی مشابه غول برره دستاشو مثل رز توی فیلم تایتانیک باز کرده و همه ی باد کولر رو مستقیم داره میبلعه. آروم میرم جلو و میبینم بعله خود خود رز هستن ایشون :) دستارو باز کرده، چشارو بسته و داره حسابی حال میکنه. سرمو میارم نزدیک و بهش میگم : " رز عزیزم! همه ی بچه های لاین از عطر تنت بهره مند شدن! نظرت چیه بکشی کنار تا کشتیمون غرق نشده ؟ " چشاشو باز میکنه و میگه " آخ لنی! هوا گرمه حاجی ! نمیدونی چه حالی میده! بیا امتحان کن! "
و در ادامه باد کولر توسط دو نفر بلعیده شد :)

دو
توی آشپزخونه دارم غذا درست میکنم و کنارم هم یه گروه دیگه مشغولن. چیزی نمیگم. فقط دیالوگشون:

+ سالار برو دمی رو بیار! 
[سالار عزیز با نیم تنه بالایی عریان مشغول در آوردن شلوارک مبارک شده تا شلوارک را به عنوان دمی تقدیم سرآشپز کند ]

+ پشمام حاجی داری چه کار میکنی؟؟ میگم برو دمی رو بیار.

- حاجی هوا گرمه به خدا.گفتم با یه تیر سه نشون بزنم . هم راه نرم، هم خنک بشم و هم دمی رو بیارم 
سرآشپز خطاب به همه ی حاضرین با قیافه ی قاضی ای که کاملا از دفاع متهم راضی شده باشد :

+ حرفش منطقیه.نمیتونم اعتراض کنمبکن حاجی.

و در نهایت دوستان از شلوارک سالار به عنوان دمی استفاده کردند.

سه
توی شرکت نشستم دارم کار میکنم که ناگهان کولر قطع شده و پس از چند دقیقه صدای دوتا جنگنده از بالای سرمون میاد( دوتا جنگنده تمرینین که بعضی روزها صبح ها با هم پرواز میکنن )
همکارم برگشته میگه " نامردا حداقل میزاشتین زیر کولر مارو میزدین نه اینکه از جهنم مارو مستقیم بفرستین جهنم ! "

چهار
ساعت حدود ۲ بعدازظهره و گرما وحشتناکه. توی راه چندتا کارگر شهرداری رو میبینم که خسته و هلاک از گرما نشستن وسط آفتاب و بطری آب رو دست به دست میکنن خم میشم و میله گرد رو دست میزنم نمیتونم میله گرد رو تو دستام نگه دارم اینقدر که گرم و داغهدوباره به کارگرها نگاه میکنم به روز خودم توی شرکت فکر کردم و روم نشد بهشون خسته نباشید بگم. رفتم یه دلستر خریدم و دادم به یکیشون و راهمو کشیدم و رفتم.

پنج

در نهایت این پست رو با خاطره ی پیانیستی عریان که با زیرشلواری صورتی نشسته بر صندلی و مشغول نواختن پیانو است به پایان میبرم که پس از پایان دادن به قطعه ی زیر با نگاهی درمانده دو دست را با التماس به آسمان برده و فرمودند  " یا رب روا مدار که هوا گرمتر شود "

Brian Crain --Summer

تعلل درونگرایانه با عدس پلو

سه روز مصیبت، سه روز خاطره

یا رب روا مدار که هوا گرمتر شود

رو ,ی ,هم ,کولر ,هوا ,دمی ,دمی رو ,همه ی ,هوا گرمه ,پس از ,گرد رو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به نام زن آموزش بهبود و توسعه‌ی فردی خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجتست برحه آموزش طراحی سایت یادداشت‌های یک طلبه دست نوشته های یک فیزیکی فرم پیشهناد ارزشیابی تکمیل شده زیلوکس یادداشت‌های حامد کسائی